خبر رسانی |
|||
دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : مهران
نشست هماهنگی برگزاری همایش هزاره تألیف کتاب «قانون» در شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل و مقرر شد همایش بزرگداشت هزاره تألیف «قانون» از 7 تا 9 آبان سال جاری در تهران و همدان برگزار شود. در جلسه کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست دکتر علی اکبر ولایتی که به بررسی برگزاری همایش گرامیداشت هزاره قانون در طب بوعلی سینا اختصاص داشت، آیتالله غیاثالدین طهمحمدی، رئیس بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا و نماینده ولی فقیه در استان همدان، محمدحسین صوفی، معاون صدای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، علیرضا قاسمی فرزاد، معاون سیاسی ـ امنیتی همدان حضور داشتند، آیت الله محمدی گزارشی از برنامه های بنیاد بوعلی سینا جهت معرفی این شخصیت جهانی فلسفه و پزشکی ارائه کرد. رئیس بنیاد بوعلی سینا با اظهار خشنودی از برگزاری همایش گرامیداشت هزاره تألیف کتاب قانون، از همت و تلاش کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست دکتر ولایتی تشکر کرد و گفت: جناب شیخ الرئیس از بهترین مفسران حقایق الهی است که در عمر کوتاه 58 ساله خود، جهاد علمی کرده است. امیدواریم برگزاری این همایش انعکاس و بازتاب داخلی و خارجی داشته باشد و بوعلی شناسان درباره عظمت تلاش علمی جناب شیخ الرئیس به نحو شایسته مقالات خود را ارائه نمایند. وی با تأکید بر تبدیل آرامگاه ابن سینا به یک مرکز علمی، فرهنگی و مذهبی گفت: امیدواریم تدبیری شود تا برخی کلاس های علمی و به طور مثال طب، در کنار آن آرامگاه برگزار شود. دکتر ولایتی، رئیس کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران نیز گفت: در این همایش که با محوریت بنیاد بوعلی سینا و همکاری دانشگاه تربیت مدرس برگزار میشود همه ابعاد این شخصیت بزرگ اعم از طب، فلسفه، الهیات و... باید مورد توجه قرار گیرد. عضو هیئت امنای بنیاد بوعلی سینا افزود: کتاب قانون ابن سینا قریب به 6 قرن بر مدارس طب و پزشکی در غرب و شرق جهان به عنوان یک متن علمی حاکم بوده و با جرأت میتوان گفت این کتاب جامعترین کتاب طب در طول تاریخ است. تربیت استاد برای تدریس این کتاب باید مورد توجه باشد و این کتاب قانون هنوز هم کتابی معتبر و قابل استناد است. دکتر ولایتی با اشاره به تازگی همیشگی سخن گفتن از ابن سینا، گفت: در طب قدیم هر کس که میخواست نامی از خود به یادگار بگذارد باید بر این کتاب یک شرح مینوشت. محمدحسین صوفی، معاون صدای سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، با اشاره به جایگاه و نقش ابن سینا در تاریخ و تمدن ایران گفت: برگزاری باشکوه مراسم هزاره تالیف در تهران و همدان و استمرار کار به تولی گری بنیاد بوعلی سینا زیر نظر این کمیته در شورای انقلاب فرهنگی بایستی مورد توجه قرار گیرد. درکنار آرامگاه بوعلی و در محوطه پارک آن، مجموعه فرهنگی به منظور شناخت آثار و اندیشه های بوعلی سینا احداث شود. معاون صدای سازمان صدا و سیما، اضافه کرد: در بحث رسانه ای، چه در بعد اطلاع رسانی داخلی و خارجی و نیز انعکاس مسائل علمی، صدا و سیما همکاری لازم با همایش انجام خواهد داد و امیدواریم سلسله کارهای علمی درباره بوعلی سینا همچون حکمت سینوی ادامه داشته باشد. وی در پایان از اهتمام ویژه آیت الله محمدی برای گرامیداشت شیخ الرئیس تقدیر کرد و گفت: این بزرگداشت هزاره تألیف قانون باید آغازی برای کارهای بزرگتر و ماندگارتر باشد. علیرضا قاسمی فرزاد، معاون سیاسی امنیتی استانداری همدان، نیز گفت: اقدامات خوبی با حضور آیت الله محمدی در زمینه ابن سینا پژوهی در داخل و خارج از کشور انجام گرفته و مسئولان استان همدان آمادگی کامل دارند با توجه به نقطه نظرات کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران برای برگزاری همایش در همدان همکاری لازم انجام دهند. توکل دارائی، رئیس روابط عمومی و امور بین الملل بنیاد بوعلی سینا نیز ضمن ارائه گزارشی کوتاه از برنامه های این بنیاد، از اعلام آمادگی بنیاد بوعلی و دانشگاه ها و مراکز علمی استان برای برگزاری شایسته هزاره تألیف کتاب قانون در طب بوعلی سینا خبر داد و گفت: تصحیح کتاب اول قانون و برگزاری نمایشگاه ابن سینای بزرگ و کتب خطی قانون در تهران و همدان و ویژه برنامه های مرتبط به مناسبت این همایش در دستور کار قرار دارد. دارائی پیشنهاد کرد: آیین تجلیل از مرحوم عبدالرحمان شرفکندی (هژار) مترجم فارسی کتاب قانون که مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است در برنامه های این همایش گنجانده شود. در ادامه جلسه اعضا به بیان نظرات خود پرداختند که اهم آن به شرح ذیل است. مشارکت همه مراکز علمی کشور در این بزرگداشت، ترویج آثار و افکار ابن سینا در فضای مجازی، تصحیح و انتشار یک نسخه فاخر و قابل استناد از کتاب قانون، توجه به تأثیر ابن سینا بر روششناسی علوم تجربی جدید، تنوع و تازگی مقالات ارائه شده در این بزرگداشت، برگزاری یک نمایشگاه از جلوههای آثار بوعلی در جهان، استفاده توأمان از نخبگان حوزه و دانشگاه در این بزرگداشت و پیوستگی علوم در تألیفات ابوعلی سینا. بنا به این گزارش مقرر شد همایش بزرگداشت هزاره تألیف «قانون» از 7 تا 9 آبان سال جاری در تهران و همدان برگزار شود. دو شنبه 25 شهريور 1392برچسب:, :: 1:40 :: نويسنده : مهران
مقدمه: امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند. ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
نام، لقب و کنیه امام: نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند." یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام: پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.
تولد امام: حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت."(2) نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)
زندگی امام در مدینه: حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند."
امامت حضرت رضا (علیه السلام): امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینماییم. یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا میدانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که "عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد." هنر يك واژه كهن اوستائي است و در زبان فارسي از پيشوند «هو» بمعني خوب و واژه «نر» بمعني مردانگي و توانايي پيوند يافته و «هونر» بمعني «خوب تواني» بكار رفته است. بيش از هزار سال است كه پيشينه واژه هنر باين معني در زبان و شعر فارسي ديده ميشود فردوسي گفته:
چو پرسند پرسندگان ازهنر
نبايد كه پاسخ دهي از گهر
هنر نزد ايرانيانست و بس ندارند شير ژيان را بكس
و از عنصري است:
ايا شنيده هنرهاي خسروان بخبر
بيا زخسرو مشرق عيان ببين تو هنر
و نظامي راست:
عيبم مكن از عشق كه در مكتب ايام
آموخته بودم به ازين گر هنري بود و حافظ گويد:
خواجه گفت كه جزغم چه هنر دارد عشق
گفتم اي خواجه غافل هنري خوشتر ازين در زبان يوناني واژه براي هنر نيست و در زبانهاي فرنگي واژة «آرت» كه امروز بكار ميبرند بمعني صنعت است و در معني هنر تازه بكار رفته است و براي معني هنر رسا نيست. در زبان عرب نيز واژه براي هنر نيست و براي هنر واژه «الفن» را كه از فارسي گرفته اند بكار ميبرند و بدان «الفنون الجميله» گويند و به هنرمند «فنان». صنايع ظريفه و مستظرفه نيز از ساختههاي فارسي زبانان است و اين معنيها نيز براي هنر رسا نيست. در زبانهاي اروپائي منظور از «آر» يا «آرت» بيشتر هنر نقاشي بوده است و بعد آنرا به پيكرسازي و شعر و موسيقي و رشتههاي ديگر گفته اند خلاصه آنكه هنر را داراي هفت رشته دانسته اند: نقاشي،موسيقي،رقص،نمايش،پيكرتراش وساختمان،شعر وخطابه. بهمين جهت براي هنر هفت فرشته قائل شده اند. گرچه در ميان رشتههاي هنري برخي موسيقي و رقص و شعر را فسادانگيز دانسته اند ولي صوفيان رقص و سماع را تجويز كرده و ستوده اند. هنر دوستي و حس زيبائي پرستي از آغاز با آدمي همراه بوده است شواهد بسيار هست كه هنرمند از همه چيز رابطههاي زيبا استخراج ميكند. وقتي يك جنگل را يك دانشمند گياه شناس ميبيند بيشتر توجه او به نوع گياهان و درختان آنست اما هنگاميكه يك هنرمند يا شاعر يا نقاش آن جنگل را ميبيند ديد ديگري دارد هنرمند زيبائيهاي آنرا پيدا ميكند و بتوصيف آن ميپردازد. بسياري از زيبائيها در جهان هست كه بحال خود معرفت ندارند اين آدمي و هنرمند است كه اين زيبائيها را پيدا كرده و نشان ميدهد يكي با سخن يكي با قلم يكي با قلم مو و ديگري با آهنگ و نواي موسيقي . . . . هر پديده هنري از دو عامل عيني و ذهني پديد ميآيد و هر پديده هنري نيز باين عامل نهادي تجزيه ميشود. اصل عامل عيني است و عامل ذهني نيز نتيجه مشهودات بصري در ذهن پديد ميآيد. بايد گفت كمال هنر چه بصورت عيني و چه ذهني هر دو در زيبايي است و در هنر حساب سود و زيان نيست پس هنر تجلي مدركات نيرومندي است كه انسان آنها را بدست آورد. يا بازده ذهني مشهودات به ديگران و بگفته ديگر هنرمند چنين تعريف ميشود: هنر به تواني نمايش انعكاسهاي جهان بروني در مغز آدمي است. هنر در گذشته براي هنر نبوده بلكه انگيزههاي ديگر داشته اما امروز هنر براي هنر خود موقعيتي دارد. مكتبهاي هنري نيز در گذشته بيشتر بر حسب مقتضيات زمان و مكان پديد آمده است. اما درباره شعر كه يكي از شقوق هنر است:
1- صورت عيني شعر ريختن انديشههاي هنري در قالب سخن منظو م است. [17]
2- صورت ذهني شعر با انديشه درباره مشهودات و مضمون سازي در ذهن شكل ميگيرد. اكنون ميتوانيم بگوئيم برخلاف سخن منسوب به ارسطو درباره تعريف شعر امكان دارد ماده شعر خيال نبوده و شعر از نوع انديشه محض يا مشهودات عيني (وقوع) و تأثيرات ناشي از آن يا شعر خبري باشد. شعر با پيوند دو صورت عيني و ذهني كه يكي از پديدههاي هنري است تحقق مييابد. شعر بي هدف پديده هنر براي هنر است و مانند موسيقي بي هدف و بي جا از اثر آن ميكاهد. چه بهتر كه هنر در خدمت مردم و جامعه گماشته شود و تنها براي دل خود پديد نيامده باشد و چه بهتر كه هنر بجا بكار رود كه گفته اند «هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد». هنر براي هنر در شعر مانند بيشتر غزلهاي حافظ و ترانههاي خيام وبسياري از غزليات زيبا و دلنشين سوزني سمرقندي و انوري ابيوردي و ظرايف عبيد زاكاني و برخي شعر پرانيهاي ايرج و مانند آن است كه ممكنست روزي محمل و مصداق خاصي داشته. اينگونه هنرگاه از جهت اخلاقي و اجتماعي ضعيف است اما چون هنر است نميتوان آنها را نكوهيد زيرا بگفته مولوي: صنعت نقاش باشد آنكه او هم تواند زشت كردن هم نكو يا بگفته سعدي: بنزد طايفه اي كژ همينمايد نقش گمان برند كه نقاش او نه استاد است ازينرو درباره هنر ميتوان گفت هنر تنها نشان دادن زيبائي نيست بلكه نشان دادن عيب و زشتيها نيز چه بسا هنر باشد. گاه زور و پول از هنر بهره گيري كرده است چنانكه انگيزه پيدايش بسياري از اثرهاي هنري نيازمندي بوده است. جهان پیر است و بی بنیاد ازین فرهاد کش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم اقبال لاهوری، فیلسوف و متفکر نامدار و نواندیش ، در سال ١٨٧٣ میلادی در شهر سیالکوت از ایالت پنجاب هند به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی در رشتهی فلسفه در دانشگاه لاهور ثبتنام کرد و از محضر سر تامس آرنولد بهره برد. دورهی لیسانس این رشته را با احراز رتبهی اول در دانشگاه پنجاب به پایان رساند وبه استادی برگزیده شد. در همین حال، به فراگیری زبان پارسی و عربی روی آورد . در سال ١٩٠١ نخستین کتاب خود را در زمینهی اقتصاد به زبان اردو تالیف کرد. سپس به توصیهی سر تامس آرنولد برای ادامهی تحصیلات عازم اروپا شد و سه سال در آنجا به مطالعه و تحصیل پرداخت. در دانشگاه کمبریج در رشتهی فلسفه پذیرفته شد و در آنجا با مک تیگارت، از هگلگرایان سرشناس، ادوارد براون و رینولد نیکلسون، از مستشرقان بنام، آشنا شد. پس از اخذ درجهی فلسفهی اخلاق از کمبریج وارد دانشگاه مونیخ در آلمان شد و رسالهی دکترای خود را با عنوان «سیر فلسفه » تدوین نمود. اقبال از میان متفکران غرب به آثار لاک، کانت، هگل، گوته، تولستوی، و از شرقیان به اشعار مولوی دلبستگی خاصی داشت .اقبال شیفتهی زبان و ادبیات پارسی بود و زبان پارسی را برای بیان آراء و افکار خود برگزیدوهمچنان اقبال عاشق دلباخته کابل وافغانان بود که اشعارزیادی درین دومورد سرود . اقبال به تدریج از یک شاعر وطنی به شاعری اسلامی-جهانی تحول یافت، تا جایی که به اعتقاد بسیاری از متفکران وی یکی از نخستین منادیان وحدت اسلامی به شمار میرود. اقبال در سالهای نخست بازگشت به هند، «اسرار خودی و رموز بیخودی» را منتشر کرد. این منظومهها به دست رینولد نیکلسون، استاد فلسفهی وی رسید. نیکلسون که از قبل استعداد وی را میشناخت به ترجمهی این منظومه به زبان انگلیسی اقدام نمود. بدین ترتیب اقبال پیش از آنکه در هندوستان شناخته شود، در انگلستان به شهرت و اعتبار رسید. اقبال در ١٩٢٦ به عضویت مجلس قانونگذاری پنجاب انتخاب شد. منازعات و کشمکشهای متعدد میان مسلمانان و هندوها و عشق به آزادی وی را به شرکت در فعالیتهای سیاسی علاقهمند کرد تا اینکه در ١٩٣٠، در جلسهی سالیانهی حزب مسلم لیگ در احمدآباد، پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را مطرح نمود. با اینکه اقبال چندان زنده نماند که استقلال کشور پاکستان را در سال ١٩٤٧ ببیند، اما بهعنوان پدر معنوی پاکستان از احترام فراوانی برخوردار است و هر سال در روز تولد او که به «یوم اقبال» معروف است، جشنها و آیینهایی ویژه برگزار میشود.عشق و علاقهی وافر اقبال به سرزمین، تمدن و فرهنگ افغانستان در تمامی آثار و سرودههای وی هویداست، تا بدانجا که کابل را قلب آسیا گفت. شنبه 16 شهريور 1392برچسب:, :: 10:32 :: نويسنده : مهران
چنین شنیدم که لطف یزدان ، به روی جوینده در نبندد دری که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان دگر نبندد چنین شنیدم که هر که شبها ، نظر ز فیض سحر نبندد ملک ز کارش گره گشاید ، فلک به کینش کمر نبندد دلی که باشد به صبح خیزان ، عجب نباشد اگر که هر دم دعای خود را به کوی جانان ، به بال مرغ اثر نبندد اگر خیالش به دل نیاید ، سخن نگویم چنانکه طوطی جمال آیینه تا نبیند ، سخن نگوید ، خبر نبندد بر شهیدان کوی عشقش ، به سرخ رویی علم نگردد به رنگ لاله کسی که داغ غمش به لخت جگر نبندد به زیر دستان مکن تکبر ادب نگه دار اگر ادیبی که سر بلندی و سر فرازی گذر بر آه سحر نبندد ز تیر آه چو ما فقیران ، شود مشبّک اگر که شبها فلک بر انجم زره نپوشد ، قمر ز هاله سپر نبندد صفا به رندی کجا تواند دم از بیانات عاشقی زد ؟ هر آنکه نالد به ناله نی ، چو نی به هر جا کمر نبندد. دلم رميده شد و غافلم من درويش جلوه ی گل بوی سنبل ناله ی چنگ بانگ بلبل آتشی اما در دل عاشق مرهم ریش تو آخر ای عشق چهای رهزن دل بلای جان ها از آتش پرشررت سوخته شد چه خانمانها باعث آه و بیداد و ناله از چکاوک بود عشقِ لاله
بیشتر گیاهان (سبزیها و میوهها) به علت فیبر و الیافی که دارند، باعث کاهش کلسترول و تریگلیسرید خون میشوند... البته تأثیر گیاهان در کاهش چربی خون یکسان نیست، تأثیر برخی از آنها بیشتر است و به دلیل خاصیتی که در کاهش کلسترول و تریگلیسرید خون دارند، برای تهیه دارو استفاده میشوند. بین گیاهان، سیر بیشترین قدرت را در کاهش کلسترول و تریگلیسرید خون دارد و بیش از 100 صنعت داروسازی در دنیا از سیر، فرآوردههای دارویی تهیه کردهاند. سیر علاوه بر کاهش کلسترول و تریگلیسرید، خاصیت ضدمیکروبی و ویروسی دارد و فشارخون و قندخون را کاهش میدهد و خون را رقیق میکند. برخی دیگر از گیاهان مانند خرفه و دانه کنگر فرنگی نیز تریگلیسرید خون را پایین میآورند و مصرفشان در بسیاری از کشورهای دنیا شایع است ولی متأسفانه در ایران استفاده از این گیاهان هنوز جا نیفتاده است. میوه زیتون و روغن آن هم کلسترول را کاهش میدهند. مصرف برخی از روغنها نیز HDL (کلسترول خوب) را بالا و LDL (کلسترول بد) را پایین میآورد مانند روغن بادامزمینی، هسته انگور، کنجد، ماهی و کتان. این روغنها کلسترول و تریگلیسرید خون را هم پایین میآورند. اگر بخواهیم 3 نوشیدنی را نام ببریم که هم فشارخون را پایین میآورند و هم کلسترول و تریگلیسرید را باید به آب گوجهفرنگی، آب انار و آبغوره اشاره کنیم که بهترین گزینهها هستند. این 3 نوشیدنی هم میتوانند بین وعدههای غذایی و هم همراه غذا مصرف شوند. آلبالو، گیلاس، نارنج، لیموترش و گریپفروت نیز از میوههایی هستند که مصرفشان هم به صورت آبمیوه و هم میوه تازه چربی و کلسترول خون را کاهش میدهد. همچنین کدو حلوایی، جعفری، پیاز، جو، فلفل سبز، بادمجان و عدس نیز از جمله مواد غذاییای هستند که به کاهش تریگلیسرید و کلسترول خون کمک میکنند. البته باید دقت داشته باشید، این گیاهان باید به مقدار متناسب مصرف شوند و روش طبخشان نیز مورد توجه قرار گیرد. فلفل سیاه با فلفل سیاه به جنگ چربی بروید فلفل سیاه به دلیل داشتن ماده «پپرین» که موجب طعم تند فلفل میشود، تشکیل سلولهای جدید چربی را متوقف میکند و خاصیت ضد چربی دارد. تحقیقات گذشته نشان میدهد که فلفل سیاه علاوه برداشتن مزیتهای بسیار بر سلامتی، میزان چربی جریان خون را کاهش میدهد. اکنون محققان طی تحقیقات آزمایشگاهی و مدلهای کامپیوتری دریافتند که «پپرین» در فعالیت ژنی که مسئول کنترل تشکیل سلولهای جدید چربی است، دخالت میکند. پپرین» همچنین ممکن است فعالیتهای زنجیرهای متابولیکی که در حفظ کنترل چربی نقش دارد را هدف قرار دهد. پژوهشگران معتقدند که این یافته باعث استفاده وسیع از عصاره پپرین یا فلفل سیاه در جنگ با چربی و سایر بیماریهای مربوطه خواهد شد.
سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : مهران
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی تو که گفتهای تأمل نکنم جمال خوبان بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی در چشم بامدادان به بهشت برگشودن نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: 10:16 :: نويسنده : مهران
محمدرضا شجریان گفت: «صدای ایرج در تاریخ آواز خوانی ما یک متر و معیار است و هر کس بخواهد در بالاترین حد حنجره صدایی را مثال بزند میگوید صدا شبیه صدای ایرج است.» شجریان که در در مراسم تجلیل از ایرج خواجهامیری سخن میگفت افزود: «جای تقدیر دارد که از هنرمندان پیشکسوت قدردانی میکنیم. وظیفه من بود هنگامی که شنیدم دوستان قصد دارند برای ایرج بزرگداشت بگیرند با افتخار بگویم من نیز شرکت میکنم و در کنار این عزیز بزرگوار هستم.» وی افزود: «آن موقع که نوجوان بودم ایشان در اوج قدرت آواز خواندن بود. گاهی صحبت درباره تعریف و نیکی میشود. نمونهاش اینکه امشب مانند چهل سالگیاش بود. صدای قوی تا صد، صد وبیست سالگی که انسان تنش سالم باشد میتواند بخواند. به شرط اینکه بدنش توانایی این را داشته باشد که از پس این آواز خواندن برآید.» مراسم تجلیل از استاد ایرج خواجه امیری سومین همایش باشگاه هنرمندان ایران شامگاه جمعه هشت شهریور با حضور جمعی از هنرمندان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. شجریان در ادامه این مراسم با بیان اینکه ایرج پیشکسوت من بود و هست گفت: «آن موقع که دبیرستان میرفتیم ایشان در اوج خوانندگی بود. صدای ایرج مترو معیاری در آواز خوانی بود. صافی ، صلابت، قدرت ، پاکی و آن چهچههای مردانه که زده و میزند بیانگر این است که چه کرده تا متر و معیار شده است. او رکوردار در آواز خوانی است و امیدوارم که صدسالگیاش را در همین جا جشن بگیریم.» مادر، مرا ببخش! میخواستم به باغ تو، نخل امید من سبز و بلند و شنگ و شکوفا شود، نشد! هر شاخه، هر ستاخ – پُر برگوبار و خرّم و زیبا شود، نشد! هر برگ گل به شاخ: تصویر جلوهپرور فردا شود، نشد! مادر، مرا ببخش! میخواستم به گاهِ بهارِ شکوفهها ذرّات جان من چون نور عشق گرم و شتابان و پُر فروغ: در رگ رگِ شکفتن گلها شود، نشد! مادر، مرا ببخش! میخواستم ز چاکِ گریبانِ درهها اینپارههای پیکر خونین کوهسار - وادیِّ خامشان - تا شعلهزار دامن تفتان دشتها با شبنم بهار چمن شستوشو دهم تا هر که بنگرد به تو، شیدا شود، نشد! مادر، مرا ببخش! میخواستم که هر چه ز خاک تو سر زند با رنگ و بوی زینت روی زمین شود، بادهای هست و پناهی و شبی شسته و پاک جرعهها نوشم و ته جرعه فشانم بر خاک نم نمک زمزمه واری، رهش اندوه و ملال میزنم در غزلی باده صفت آتشناک بوی آن گمشده گل را از چه گلبن خواهم؟ که چو باد از همه سو میدوم و گمراهم همه سر چشمم و از دیدن او محرومم همه تن دستم و از دامن او کوتاهم باده کم کم دهدم شور و شراری که مپرس بزدم، افتان خیزان، به دیاری که مپرس گوید آهسته به گوشم سخنانی که مگوی پیش چشم آوردم باغ و بهاری که مپرس آتشین بال و پر و دوزخی و نامه سیاه جهد از دام دلم صد گله عفریتهٔ آه بسته بین من و آن آرزوی گمشده ام پل لرزنده ای از حسرت و اندوه نگاه گرچه تنهایی من بسته در و پنجرهها پیش چشمم گذرد عالمی از خاطرهها مست نفرین منند از همه سو هر بد و نیک غرق دشنام و خروشم سرهها، ناسرهها گرچه دل بس گله ز او دارد و پیغام به او ندهد بار، دهم باری دشنام به او من کشم آه، که دشنام بر آن بزم که وی ندهد نقل به من، من ندهم جام به او روشنایی ده این تیره شبان بادا یاد لاله برگتر برگشته، لبان، بادا یاد شوخ چشم آهوک من که خورد باده چو شیر پیر می خوارگی، آن تازه جوان، بادا یاد بادهای بود و پناهی، که رسید از ره باد گفت با من: چه نشستی که سحر بال گشاد من و این نالهٔ زار من و این باد سحر آه اگر نالهٔ زارم نرساند به تو باد جمعه 8 شهريور 1392برچسب:, :: 12:7 :: نويسنده : مهران
بچّه که بوديم همه چي صفا داشت. شيطوني ام نشوني از خدا داشت. روزا تو کوچه بازي کارمون بود. رفيقمون، دار و ندارمون بود. يادم مياد گاهي واسه يه تيله، دعوا مي شد بين دو تا قبيله. با هم سرِ يه گردو جنگ مي کرديم. عرصه رو بر بزرگا تنگ مي کرديم. واسه يه نون قندي يا يه کلوچه، قشقرقي به پا مي شد تو کوچه. حرفاي مفت بار هم مي کرديم. مشت و لگد نثار هم مي کرديم. امّا هنوز غروب نکرده خورشيد، باز چش تو به چشم من مي خنديد. بازم رفاقت قديمو داشتيم. سربه سر همديگه مي گذاشتيم. با آنکه میلههای قفس را شکستهایم، از بند آب و دانه، دریغا نرستهایم! او با هزار چشم، نشسته است در کمین، ما بر فراز شاخه، پریشان نشستهایم. منقار ما، پر از هوس دانه چیدن است، با چینهدان خویش به هر دانه بستهایم. پر میکشیم بار دگر تا فرود بند، لختی بمان، ببین که همان پر شکستهایم. با بال خویش رخت کشیدیم سوی دام، لعنت چه میکنی به قفس؟ ما گجستهایم. این بالهای ما گره کار ما شدند، شومی بخت نیست که ما ناخجستهایم. در این چمن که نطفهی دام اند، دانهها، ما در هوای دانه، دل از خود گسستهایم.
درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل لینک
هوشمند نويسندگان |
|||
|